حوالی آرامش




وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم ،

 

درست مثل
چترِ خوب که باران را متوقف نمیکند ، اما کمک میکند آسوده زیر باران بایستیم . .
ابرها به اسمان تكيه ميكنند، درختان به زمين و انسانها به مهرباني يكديگر.
گاهي دلگرمي يكی چنان معجزه ميكند كه انگار #خــــدا در زمين كنار توست.
جاودان باد سايه کسانیکه كه شادي را علتند نه شريك،
و غم را شريكند نه دليل .


وقتی یه نفرو از ته دل دوست داشته باشی 

دلت میخاد تمام وقتتو بزاری برا حرف زدن باهاش 

اما وقتی میبینی هستی و بال بال میزنی برا حرف زدن باهاش 

ولی طرف بیخیاله و نادیدت میگیره و مثلا آف میشه ولی آنلاینه و 

با هزارتای دیگه غیر از تو چت میکنه این یعنی آروم برو کنار 

ناراحتی نداره اگه دوستش داری باید سکوت کنی 

من وقتمو صرف گزینش نکردم میدونستم هستی 

با ولع باهات حرف میزدم اشتباه من  همین جا بود

دیگه دوستت ندارم ، راحت باش 

 


پرده که کنار می رفت.

پیش چشم تماشاگران، تو مرا نمی خواستی.

می شدم همان گنجشک بی سرپناه که از هراس زمستان،

در ایوان خانه ات پناهش داده ای و حالا

مجبوری جیک جیک های سر به هوایش را تحمل کنی و از سر لطف لبخند بزنی.

اما بعد از آخرین سکانس فیلم، وقتی همه می رفتند

وقتی کسی نبود که بزرگواریت را ببیند

می خواستی باور کنم که دوست داشتن، کوچک ترین اتفاق بین ماست.

می خواستی بمانم.

و من دلم می خواست رازمان را همه بدانند.

همه آن ها که به تماشایمان آمده بودند.

بدانند که من گنجشکک بی سرنوشت تو نیستم .

و تو نبودنم را طاقت نمی آوری.

افسوس که ما بازیگران داستانی بودیم که پشت صحنه اش عاشقانه تر بود.

این را دیر دریافتی. دیر دریافتم . دیر دریافتیم که . . .

::عشق است و همین فرصت ابراز و دگر هیچ ::


من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت

من به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنت

من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی

یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت .

من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،

شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنت

وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود

من به رد مانده از اینجور سامان دادنت .

اینکه چیزی نیست ،گاهی دل حسادت کرده به

عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت

هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت

من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت

کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه

پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت.


ﺟﯿﺮ ﺟﯿﺮﮐﻬﺎ؛
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ،
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺷﮏ
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺠﺰ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ و تکرار ﮐﺮﺩ!!!

 

الکی نیست یه بنده خدایی حتی اگه آرامششم با صدای جیر جیرک بهم بخوره 

بازم میگه خوبه .صدای زندگیه


کاش می شد.!
هر آنچه را که رنجاندت
روی کاغذ نوشت
و سپس پاکش کرد
و برای همیشه از دست آزارش راحت شد.!
کاش می شد.
چشمها را بست
و از عمق جان آرزو کرد
و وقتی چشم گشود، آرزویت رو به رویت بود.!
کاش می شد.!
رنگ دنیا را شاد کرد
و خنده را لمس نمود
و غصه را دور ریخت.!
کاش می شد
خوشبختی را بسته بندی کرد و هدیه داد
و هر آنکه را دوست داشتی بسته ای لبخند هدیه اش می دادی.!
کاش.!
تصورش هم شیرین است
چه دنیای خوشایندی می توانست باشد.!


" قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ."

این زیباترین دروغِ کودکی هایمان بود .
قرار بود مثلاً دلخوریمان تا ابد کِش بیاید ،
اما با یک "ببخشید" ؛
سر و تهِ قضیه هم می آمد
و دوباره مشغولِ بازی می شدیم .
انگار هم نه انگار ، که قهر کرده بودیم .
بچگی ها ، در همین سادگی و بی شیلگی اش قشنگ بود .
امان از این بزرگ شدن .
امان از این قهر هایِ بی صدایِ طولانی !
حالا قهرِ مان را جار نمی زنیم ،
خیرِ سرمان مثلاً متمدن شده ایم .
خیلی بی صدا می رویم ،
اما برای همیشه .
اما بدونِ بازگشت ‌‌.
دلمان هم خوش است که بزرگ شده ایم !


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Jennifer دوست خوبم Todd سقوط در خیابانِ بیست و یکم بیایی و با ظهورت دل همه را خوشحال کنی Monica شرکت علم وصنعت نایس آهنگ تبسد اباذر آبادگر